مرودشت و پیرمرد حیات بخش بیابان
وقتی شغلت دامداری باشد اما روحت عاشق طبیعت، وقتی قلبت به اندازه مشت دستت باشد اما دلت دریایی از عشق و وقتی ساکن خانهای گرم باشی اما همسایگیات بیابانی سوزان، این میشود که پیرمرد روستایی مرودشت میشوی با سی سال پای پیاده در بیابان رفتن. میشوی پیرمردی که سی سال آب روی دوشش میگذارد و روی زمین سنگلاخی که حتی مال (چهارپا) نمیتواند برود، گام برمیداری و میرسی به آنجا که حیوانات منتظرت هستند. میرسی به آنجا که نه لبان تشنه جانداران، بلکه قلبهای مشتاقِ شنیدن صدای پای تو، منتظرت هستند.
برسی به آنجا که جان را، حیات را، زندگی را، با دستان پینهبستهات حمل کنی و به دستِ تنها منتظرانت برسانی، که تشکرشان را با سرو صدایشان، با حضور بدونِ وحشتشان از تو، نشان دهند؛ بگذارند ببینی که چطور سیراب میشوند و لذتش را ببری. همان زنبور مرودشت با همان یک قطره آبی که تو برایش میبری و به او میرسانی، حیاتش جریان مییابد.
چه دلی داری تو پدرجان. وقتی حتی دستان خستهات نمیتواند دبه سنگین را از پشت حیوان بردارد و مجبوری خورجین را پایین بکشی تا ظرف آب را بیرون بیاوری. خوشا به حالت با آن روح بزرگت.
از دست ندهید: مضرات آبمیوه ؛ آبمیوه را جایگزین میوه نکنید
کجاست؟
اینجا مرودشت است. آنجا که پیرمرد روستاییمان، مهربانترینمان، همان که حیات را به جانداران میبخشد، زندگی میکند. او سی سال است که دبههای آب را برداشته و برای ساکنان بیابان و تشنگان زندگی میبرد. ظرفهایی برایشان تعبیه کرده که قطرهقطره حیات را به جانشان تزریق کند، خدا برکتش دهد. به زانوانش قدرت دهد، به جانش سلامتی دهد که که اینگونه زندگی را تقسیم میکند.
حرف نگارنده
کاش میشد به مرودشت می رفتیم و بر دستان پاک پیرمرد دریادلمان بوسهای میزدیم و دستمریزادی میگفتیم. نه میشود و نه میتوانیم از او تشکر کنیم. تنها خداوند آسمانهااست که بر کار بینظیر وی ارج خواهد نهاد. اما خیری که در دستانش جاریاست شاید دعاییاست که کسی برای کاری که شاید روزی برای او کرده، در حقش خوانده باشد. پیرمرد روستایی، کاش تو هم برای ما دعایی بخوانی که دلی مانند تو داشته باشیم. زنده باشی همیشه.
همچنین بخوانید:
100 مدل کیک جالب ( + ویدئو)
همه جای ایران سرای من است (+ویدئو)
پرندگان بهشت چگونه اند؟ (+ویدئو)